اونقدری که ما آبگرمکونو برای روشن کرد اجاق گاز روشن می کنیم برای حموم روشن نمی کنیم!
آخی دلم واسه هوشبریا میسوزه که آرزوشون گرفتن ماسک روی دهن بیماره! چقدر هم باید منت بکشن تا متخصص راضی بشه!خوبه میذارنشون تا دهن بیمارو ساکشن کنند!!!!
این هوشبریای 89 رو ازشون می پرسی ترم چندن میگن 8!!! شما احتمالا 6 واحد تابستون رو هم حساب کردید واسه خودتون! پس ما میشیم ترم 9 ! شما در آرزوی ترم 8 خواهید ماند! ولی واسه ما ترمولک هستید ... آخه!
اگه این شورای صنفی نمی بود بهانه دیگه ای واسه صحبت وسط دانشگاه می موند آیا !!!
دقت کردید راننده ها یی که دخترارو سرویس دهی می کنند پسرارو دیگه جای نمی برند ولی اونایی که پسرارو می برند با بردن دخترا مشکلی ندارن! مشکل فقط پسرا هستند!!!
بالاخره فرشم رسید به اتاقا من که پهنش نکردم ! واسه 8 ترم نداشتیم این آخر کاری هم نمی خوام رنگشو ببینم!
قربان خوابگاه پسرا برم ک اسکاجش موکت هست! و غذای پنج شنبه جمعه هم تخم مرغ با مخلفاته!
من عاشق این تغییرات مدیریتی ام که وقتی یکی عوض میشه تا خود آبدارچی رو میفرسته ولایت و هم ولایتی میاره!
بدبختی اینه که من با هر کی کلاس داشتم و باهاش مزاح قهرمانانه می کردم بعدش یه کاره ای شد توی دانشگاه! وقتی میرم پیششون از اتاقشون منو نیندازه بیرون کلاهمو میندازم بالا!
این حصارهای که جدیدن دورتادور خوابگاه ها کشیدن آدمو یاد Prison break میندازه!دوس داره نقشه فرارو بکشه روی بدنش ! بعدش تونل بکنه بیاد بیرون!
چند روز پیش رفتم امور فارغ التحصیلان خ کارمند که انگار موجب سلب آرامشش شده بودم با اخم و تخم بهم جواب میداد زورش میومد یه نامه تایپ کنه بده دستم! شما چرا زود نمیاین؟گفتم کاراموزی داشتیم.گفت حالا منتظر باشید گفتم منتظرم الان دارم چیکار می کنم! گفت نه بیرون منتظر باشید !!! (یعنی از اتاق برو بیرون تا من کارمو بکنم! )بعدش فرمودند که من نامه رو بنویسم معاون نیست امضاش کنه !! ببینید درجه تنبلی رو با عصبانیت گفتم شما تایپش کن بده من خودم میگیرم امضاشو من که نمی تونم 10 بار برمو بیام .طفلک جا خورد مث اینکه اولین بار بود دانشجویی باهاش اینجوری حرف میزد آخرش دیگه مظلوم شد و با لبخند منو راهنمایی می کرد . توی ادارات باید بزور مسولینو از جاشون بلند کرد برای یه امضا! خوبه کار بیمارستانی انجام نمی دید که برای هرساعتش 10 برابر باید کار کرد!
از هر 10 کاری که من میخواستم توی دانشگاه انجام بدم 9 تاش با این جواب روبرو می شد:فعلا وقتش نیست! بستر این کار فراهم نشده! جو خوب نیست! حالا تمام کارایی رو هم که با رد کردن هفت خان رستم انجام دادیم هم با نامه نگاری اینو اون و توهینو و تهدید و ... روبرو می شد!!! کلا دانشگاه با ما اینگونه تا کرد ... تو دانشگاه فهمیدیم سیاست یعنی چی ...
دانشجویان علوم پزشکی عزیز شما که با جراح ها و متخصص ها سر و کار دارید با این افراد بیشتر از حد تعارف نداشته باشید و هر چی میگن نگید چشم که بعد نتونید ... جمع کنید. عزت خودتون پایین نیارید. یه شب سر عمل دکتر رو ب من گفت میشه نگاه کنید سماور رو یه چای بذارید!!! یه نگاهی کردمش که از صدتا فحش بدتر بود اون وقت پرسنل بیهوشی پا میشه میره چای بذاره به نظرتون دفعه بعد جراح ازتون چی میخواد؟! ب این دانشجویان پزشکی هم نگاه حسرت بار نکنید که فردا اونا هم میشن یکی مث همین آقایون.هر کی وظیفه ای داره و وظیفه ما قطعا اطاعت مطلق از جراح و متخصص نیست و بعضیاشون هم که به شدت بی احترامی و توهین می کنند و پرسنل هیچی نمی گن دانشجوها هم همینجوری یاد میگرن. تلفن جراح ج دادن وظیفه ما نیست. کنترل اسپیلتو پیدا کردن وظیفه ما نیست و ... شما اگه بهتون توهین کردن بهشون زل نزنید و خفه خون بگیرید جوابشو بدید نه حقوق شما دس این افراده نه اعتبار شغلیتون. عزت آدما باارزش ترین چیزیه که دارند راحت نذارید زیر پای هرکی...