سری (1) ضرب المثلهای سیستانی
-بُزَکَ بَسته مه بی ،واکو رقاصی نَه بی. bozaka basta mabi va ko no raggasina bi
بزک را در حال بسته بودن نگاه نکن،باز کن رقصش را ببین
مانند:آب نمی بیند و گرنه شنا گر خوبی است.
کنایه از میدان دادن به افراد کم ظرفیت است
واکو=باز کن
- دوز باش مرد باش duz bash-o- mard bash
هم دزد است و هم مرد
خلاف دار ، کوتاه هم نمی آید،حاشا میکند یا (از یک طرف دزدی و از طرف دیگر قلدری). حاشا کردن
دوز=دزد
- نُو بده سَگَ کَه ،تَه بگیره لنگَ کَه . (no bde sagaka,ta bgira lengaka)
کنایه از آن است که بعضی جواب خدمت و محبت را با خنجر از پشت زدن جبران می کنند.
نو=نون
- دوستی وَ زور و مهمونی و تقلید نمِه شُو. (dusti va zor,memoni vataglid nmeso)
با زور و عدم تمایل ، دوستی نمی شود و به تقلید از دیگران هم نمی توان مهمانی ترتیب .
نمه شُو=نمی شود
- چُو پُو از شاخ بُز شیر مدشَه . (coppo az saxe boz sir mdosa)
چوپان از شاخ بز شیر می دوشد
کنایه از آن است که کار باید به کاردان و اهلش سپرد .
چوُپُو=چوپان
- شتر بدیدی،بگو نَه. (sotor bdidi,bgo na)
شتر دیدی بگو نه
کاری که به تو مربوط نیست،دخالت نکن.
بدیدی=دیدی؟
- گُرگِه که مَرَ شیر بدیَه میشِ مَنَه. (gorge ke mara shir bdea meshe mana)
گرگی که به من شیر بدهد میش من است.
- بیگونه و مُه وفا کُنَه خیشِ مَنَه. (begone k va me vafa kona kheshe mana)
بیگانه ای که وفادار باشد خویشاوند من است
- مُوکِه ، که نداری خی زنِ بَبُو بساز (moke,ke ndari khe zan babo bsaz)
مادری که نداری، ناچار با زن پدر بساز
کنایه از آن است که :سعن کن خود را با شرایط جدید زندگی هماهنگ نمایی.یا وقتی به مخالفت نیستی جز سازش مصلحتی چاره ای نیست.
موکه=مادر خی=با ببو=پدر
- خیشَه اَرچه بجاوی،نِمتری ته بر (khesha archi bjavi,nmetri ta bari)
خویشاوند را هر چه بجوی نمی توانی قورت بدهی
بالاخره به نابودی خویشاوند و دوست تصمیم نخواهید گرفت.
ارچه=هرچه بجاوی=گاز بگیری تَه = قورت دادن
- از دریا چه تاس اُووِ،وَردَری،چه تاس اُووِ بریزی
(az darya che tas -e owve var dari,che tase owve brizi)
از دریا چه کاسه آبی بر داری چه کاسه آبی بریزی چندان تغییری حاصل نمیشود.