اکثر ازدواجها در سيستان، فاميلى و درون گروهى است. ضرب المثل معروفى است که عقد پسر عمو و دختر عمو در آسمانها بسته شده است. به همين دليل بيشتر زوجين در سيستان «ناف بريد» بوده و يکديگر را مىشناسند. اگر ازدواج خارج از فاميل صورت گيرد، تحقيق و تفحص براى يافتن يک دختر خوب از طرف خانواده پسر آغاز ميگردد و اولين سئوال اينست که دختر فلانى «خوزگار» (خواستگار ـ نامزد) دارد يا ندارد؟
اگر از خوزگار، نداشته باشد اقدامات جهت مراسم «قاصدى» (خواستگارى) رسمى آغاز ميشود. به هرحال اگر دختر نامزد داشت دوستان يا خويشانى که واسطه اين کار هستند. اول ترتيب ملاقاتى را جهت ديدن دختر توسط پسر فراهم مىکنند. اين ديدار بدون اطلاع والدين و معمولاً دختر در منزل همسايه يا سر نهر و مزرعه صورت مىگيرد. بعد از يکبار ديدار ظاهرى و گذرا تحقيق در اطراف از جهت عيب و ايراد آغاز ميشود. مثلاً نماز مىخواند يا نه؟ لکنت زبان دارد يا نه؟ دستش بو مىدهد يا نه؟ زيرا مردم سيستان اعتقاد دارند اگر دست دخترى بوى بد بدهد نان يا خميرى هم که پخت مىکند، بد بوست.
در صورت پسنديدن دو طرف، از خانواده دختر وقت گرفته مىشود يک هيأت چند نفره از طرف خانواده پسر عازم منزل دختر مىشوند. و خانواده عروس با روى خوش و جملات، خوش آمديد، چه عجب، منزل ما پاانداز شما از ميهمانان استقبال مىکنند، ميهمانان نيز جواب مىدهند. قربان ابروى باز شما وغيره... بعد از پذيرايى و از هر درى سخنى بالاخره اصل مطلب با صلوات ريش سفيد و فرد مسن مجلس آغاز مىشود: وکيل يا نماينده داماد از پدر عروس يا نماينده آنها مىپرسد آيا فلان آقا (نام داماد) را به غلامى يا فرزندى خود قبول مىکنيد؟ در صورتيکه جواب مثبت بود با خوشحالى صلوات فرستاده مىشود و کلمه مبارک است، به پاى هم پير شوند. بين اعضاى خانواده عروس و داماد رد و بدل مىشود و پير مجلس مىگويد: « پو هيچ کدک و رو نميفته؛ يا پاى هيچکدام از دو خانواده در گودال نمىافتد» و کنايه از اين است که اصالت هيچيک با اين ازدواج به خطر نمىافتد و بعد از شب نشينى خداحافظى کرده و هر کس به منزل خود ميرود تا مقدمات کار عروسى را فراهم نمايند.