نوروز، یعنی روز نو و روز آغاز سال نوخورشیدی است.این روز را به همه ساکنان فلات ایران واز جمله سیستانیان زحمتکش وبردبار تبریک میگویم .
زمین برشاخ گاو:
مردمان بومی سیستان بدین باوراند که زمین برشاخ گاو استواراست وگاو برپشت ماهی استوار.واین گاو سال یک بار آنهم در شب نوروز،خود را تکان میدهد وزمین را ازیک شاخ به شاخ دیگرش میگذارد، بدون آنکه پایش از پشت ماهی بلغزد.اگرپای گاو از پشت ماهی بلغزد،زمین از شاخ گاو برزمین میخورد وتکه تکه میشود وبا تکه تکه شدن زمین آدمها نیز تباه میشوند.
فلسفۀ این باور اینست که، آبادی زمین به دوچیز وابسته است: یکی گاو که زمین را قبله وشیارمیکند ودیگری ماهی(آب) که زمین را آبیاری وبرای کشت آماده مینماید. واگراین دو نباشند،زمین از کشت بازمیماند وکشاورزی صورت نمیگیرد ودر نتیجه مردم دچارگرسنگی خواهند شد،پس باید برای آبادی وعمران زمین و رونق زندگی، انسانها از"گاو" و"آب" بدرستی مواظبت کنند.
روزعلفه :
بومیان سیستان روز قبل از نوروزرا علفه می گویند.علت نامیدن روز علفه اینست که هرخانواده یک بنچه (دسته)از نبات جو یا گندم سبز را از کشتزار نزدیک خانه از ریشه میکشند وآنرا برپیشانی در خانۀ خود با گل می چسپانند با این نیت که سال نو، سال فراوانی غله وخوراکی هاباشد. کاردیگری که باید انجام دهند، پختن کلوچه وقتلمه(نان روغنی) است.اکثریت زنان روستا، سعی میکنند تا در شب نوروز قتلمه را در تنور پخته کنند وسمنو(تجگی) را در زیرخارم (آتشی بدون شعله) درغلیف مسی پخته کنند ودر روزهای جشن نوروز با خود به زیارتگاه ها وتفرجگاه ها ببرند وهنگام ظهر بجای نهار از آن صرف کنند. روز علفه در سیستان روز گرامی داشتن بی بی نوروز است .
بی بی نوروزبجای بابه نورز:
برخلاف سایر شهرها ایران وافغانستان که نوروز را در شکل وشمایل یک مرد کهن سال وخمیده بنام بابه نورزی تصور میکنند، در سیستان، نوروزرا مردم در سیمای زنی مهربان وبا تجربه تصور میکنند که هرسال در روز نوروز به دیدن وابستگان خود می آید و به هرخانه سرمیزند تا ببیند برای استقبال از اوچه کرده اند؟ خانه تمیز و پاکیزه است؟ لباس نو دارند؟ نان سال را پخته اند؟ جلوی اتاق ها علف چسبانده اند؟ دخترکان دستهایشان را حنا بسته اند؟ یا از خانه بوی کلوچه می آید؟ بی بی با خاموش شدن آخرین تنور به خانه اش می رود .او هم فردا وقتی می آید باید شسته و تمیز باشد و به ابر دستور باریدن می دهد. وقتی در شب های عید و روزهای قبل از آن باران ببارد حتی یک نم نم می گویند بی بی نوروز سرش را می شوید. همچنین این باران نشانه ای است از وضعیت مالی خوب، کمی اندوه و گرفتاری برای مردم چون بی بی مردمش را بسیار دوست می دارد.
موقع باران در ایام عید بخصوص روز قبل و 3 روز اول خانمها و دختر خانمها آب باران را می گیرند و با آن موهایشان را می شویند و بر این اعتقادند که آب باران موهایشان را رشد می دهد.
صبح نوروز اول به سبزه نگاه می کنند چون معتقد اند که سبزه در این روز نور چشم را زیاد می کند. وبعد به صورت بچه ای نگاه می کنند که خوش صورت و خوش قدم باشد و هنگامی که اهل خانواده از خواب بیدار می شوند پس از شستن دست و صورت دست پدر و مادر را می بوسند.
صبح زود مادر از خواب بیدار می شود و پس از نماز برای فرزندان و همسر و بستگانش دعا کرده و سفره را پهن می کند، پدر هم بعد از دعا سر سفره می نشیند. از اول صبح نوروز در تمامی زیارتگاهها دهل و سرنا نواخته می شود و مردان برای رقص آماده میباشند. در سیستان که از مراکز قدیمی ناهید پرستی بود شب عید دختران به کنار هامون می رفتند و آواز می خواندند.
در این ایام مردم لباس نو می پوشند و به دیدار یکدیگر می روند و برای بزرگداشت نوروز در روز 13 به کوه خواجه رفته جشن میگیرند و شادی می کنند. در گذشته در این روز (13 فروردین) گره زدن سبزه به این شکل بـود کـه دختران دسته جمعی و با هم سبزه ها را گره می زدند و جلو می رفتند و به یکی از دختران دستور می دادند تا هنگامی که آنها دور شدند گره سبزه ها را باز کنند و این نوعی بخت گشایی در سیستان بوده است.
رسم اوشیدر:
تا پنجاه سال پیش یکی از رسوم و باورهای دیر پای بومیان سیستان که در اطراف هامون هیرمند سکنی دارند، این بود که: در شب نوروز(شبی که فردای آن نوروز است) دختر جوان و زیبای را که پانزده ساله می بود لباس نو می پوشاندند و بر شتر آذین شده سوار می کرذند و بر کنار آب هیرمند و یا هامون می بردند و در آنجا گروه مردان و زنان از هم جدا می شدند. مردان دور از اجتماع زنان و دختران به شادی و سرور می پرداختند و دهل و سرنا می نواختند و پای کوبی می نمودند. آنطرف زنان، دختر جوان و با کره را که «اوشیدر» نام نهاده بودند، برهنه و لخت داخل آب می کردند و بعد با دف و دهل تا نیمه های شب به نشاط می پرداختند. نزدیک سپیده داغ دختر را از آب بیرون می آوردند و لباس پوشیده و باز بر همان شتر آذین شده سوار می نمودند و به خانه بر می گشتند.
بیگمان این رسم از باورهای زردشتی آب می خورد، که تا این اواخر در میان برخی از مردم بومی سیستان بجا آورده می شد. بنابر روایات مذهبی زردشتیان، عالم از بدو خلقت روح تا پایان به دوازده هزاره تقسیم می شود که دهمین هزاره، هزاره اوشیدر و سپس هزاره اوشیدر ماه و در آخر هزاره سوشیانس است که از پرتو این آخری جهان راستی و جاودانه بر پای خواهد شد.
اینان نطفه ها یا نبیره های زردشت اند که از کناره های هامون از مادر پانزده ساله، هر یک به فاصله هزار سال از همدیگر ظهور خواهند کرد و جهان را از کژی و بدی و نادرستی و زشتی و دروغ پاک خواهند نمود. بدین سان گویا سیستانیان هنوز هم باور دارند که ممکن است نطفه زردشت از آب هامون در دختر زیبای باکره نفوذ کند و سرانجام افتخار مادر شدن یکی از موعود ها را کمایی کنند.
رسم گندم بریان :
یکی دیگراز رسوم دیرینه مردم سیستان بخصوص آنهای که در اطراف کوه خواجه در نزدیکی هامون زندگی دارند، این بود که در روز نوروز، زنان ومردان برای شرکت درجشن نوروز برفراز این کوه جمع میشوند و دسته های گندم سبز را آتش زده، بر پای مزار" پیرگندم بریان"نثار میکردند. برخی عوض دسته های گندم سبز،مقداری گندم را بریان نموده وبه زَوّار آنجا نذر میدادند و برای طغیان رودخانه هیرمند وحاصلخیزی زمین وبرکت خرمن شان دعا مینمودند. برفراز این کوه آتشگاهی است متعلق به عهد قبل از اسلام وحتی قبل از میلاد وهمچنان معبد ربة النوع آب یعنی"اناهیتا" که در دین زرتشتی مقام ارجمندی داشته است وجود دارد.
بدینگونه میتوان حدس زد که این سنت بومیان سیستان متعلق به آئین زرتشتی بوده که تا هنوز در میان اهل سیستان بجا آورده میشود وقبلاً این مراسم بربالای همین کوه در پای معبد"اناهیتا" بجای آورده میشد ولی اکنون آنرا درپای مزار "پیرگندم بریان" که معلوم نیست چه شخصیتی است، اجرا می نمایند.
خلاصه "نوروز گستره عظیم فرهنگی دارد وتمامی این پهنه عظیم دارای پیوندهای مشترک فرهنگی است که در طی سالیان دراز و با وجود فشارهای سیاسی و اجتماعی ماندگاری این سنت عظیم فرهنگی را به خوبی حفظ و همبستگی قومی را نیز محکم تر کرده است."